باباگوریو
اثر اونوره دو بااک
درباره ی اثر
بقلم مترجم
بخش اول
برخی خواسته اند باباگوریو را فقط داستان پدر بدبختی بدانند که دخترانش فداکاری مداوم و محبت بی دریغ او را با بدترین ناسپاسی و حق ناشناسی جواب می گویند. ولی این استنباط بسیار محدودی است از این اثر، که به حق در ردیف بزرگ ترین و قوی ترین شاه کارهای فن رمان نویسی جهان به شمار آمده است. 
البته محبت سودایی گوریو، که هر بدی و زشتی را از ناحیه ی دختران خود به جان و دل تحمل می کند و نقش چهره ی آنان را همچنان پاک و تابناک در قلب خود نگه می دارد، " در طول داستان با چیره دستی عجیبی تصویر شده و به نتیجه ی منطقی خود، به قربانی شدن پدر در پای هوس های خودخواهانه ی دختران، منتهی گشته است. ولی، به هر حال، داستان به همین خلاصه نمی شود. اینجا به موازات سرگذشت گوریو داستان دیگری جریان دارد که کمتر از آن یک، شورانگیز نیست، و آن مواجهه ی یک جوان ساده ی شهرستانی است با زندگی پاریس، و یا با زندگی بطور اعم. 
راستینیاک، جوان بیست و یک ساله، فرزند ارشد خانواده ی نجیبی است که با درآمد یک قطعه زمین کوچک، نسبتا به سختی امرا معاش می کند. او برای تحصیل در رشته ی حقوق به پاریس آمده است و می داند که سرنوشت خانواده ی پر جمعیتش به موفقیت او بسته است. راستینیاک می خواهد موفق شود، هرچه زودتر موفق شود. دو راه پیش پای اوست:
یکی استفاده از نفوذی که ن در گردش امور اجتماعی دارند، و برای این منظور ناچار باید عشق و نیروی جوانی خود را پیشفروش کرد، و در دل یکی از ن مورد توجه محافل اعیانی پاریس جایی برای خود باز نمود، و با کمک او از ثروت و مقام و افتخارات سهمی برگرفت. 
راه دیگر طغیان است؛ ولی نه طغیان بر ضد نظام اجتماعی موجود، بلکه بر ضد کسانی که همه ی ثمرات و فواید آن را به خود اختصاص داده اند و راه را برای کسانی که شاید اشتهای نیرومندتری هم دارند بسته اند. 
"برای راستینیاک این دو راه در وجود دلفین دونوسینگن، دختر باباگوریو، و یک محکوم فراری که به لباس تاجران درآمده است متجلی می گردد". در مجاورت این دو نفر، و بخصوص در برخورد با ووترن است که جوان دانشجو از قالب تنگ و معصوم جوانی بیرون می آید و بدون آنکه کاملا ساقط شود پندارهای ساده لوحانه ولی پاک او به یک سو می رود. 
ووترن، با آنکه روی هم یک نقش فرعی بازی می کند، باز قوی ترین شخصیت داستان است. او کسی است که بطریقی خاص خود از نظام اجتماعی موجود بهره مند می گردد. نحوه ی عمل او، همانطور که خود می گوید، با آنچه اشخاص (( شرافت مند )) " می کنند تفاوتی جز چند قطره خون ندارد. ولی تصویری که در نهایت بی پردگی از اجتماع موجود می دهد سخت ترین و منطقی ترین ادعانامه بر ضد نظام اجتماعی است، و از این حیث می تواند نمونه و سرمشق باشد. 
مقدمات استدلال او طوری چیده شده است که به جز ووترن و پیروان مکتب او هر کس که بود نتیجه ای در جهت دیگر از آن می گرفت و شاید به کوشش بر می خاست. ولی ووترن همان است که هست. او و شوهر دلفین، با کنت دوترای و امثال آن، دو رویه ی یک سکه اند. همه درندگان پراشتهایی هستند که بر پیکر اجتماع چنگ و دندان فرو کرده اند و در عین حال به یکدیگر چنگ و دندان نشان می دهند" . 
مسئله ای که ممکن است پیش آید این است که آیا بااک خواسته است جامعه ی عصر خود را _ که تقریبا به تمام جهات، جامعه ی عصر ما نیز هست _ محکوم کند؟ گمان نمی رود که نویسنده همچو قصدی داشته است: بااک اجتماع زمان خود را به عنوان یک واقعیت می پذیرد و از آن دورتر نمی رود، ولی آن را با نگاهی نافذ و موشکاف می بیند و به درستی تصویر می کند و اگر تصویر، محکوم کننده است باید علت آن را در خود واقعیت جست .
باباگوریو یکی از شاه کارهای مسلم ادبیات جهان بشمار می رود. آغاز باباگوریو جزئیات محیط مادی داستان را با تفصیل رویهم ملال آوری توصیف می کند. "علت این امر همانا اعتقاد بااک است که محیط مادی را در تعیین شخصیت و رفتار قهرمانان خود را مفهوم و مستدل سازد از ذکر ناچیزترین جزئیات شهر و خانه و اطاق و لباس و قیافه ی آنان خود داری نمی کند. ولی بلافاصله پس از آن داستان با قوت و قدرت زندگی پیش می رود و خواننده را به دنبال می کشد. و این صفت مشخص آثار بااک است: قوت و قدرت. 
بقلم مترجم
کتاب: باباگوریو؛ ترجمه: م.ا.به آذین؛ چاپ دهم،1387؛نشر: دوستان.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها